خلاصه نگارگری از دیرباز تا کنون

نگارگری چیست؟

نگارگری ایرانی به هنر ظرایف و ریزنقش گفته می شود و بیشتر در گذشته به انگیزه خاص مانند کتابهای ادبی، علمی یه بطور جداگانه مرقع ساخته می شده است.

نگارگری به نا درست مینیاتور خوانده شد و از دید واژگانی، مینیاتور واژه ای فرانسوی است که به هنرهای دستی ظریف و کوچک در قرون وسطی گفته می شد. پس از آشنایی غرب با هنر نگارگری شرقی از روی همانندی در اندازه غربی ها، واژه مینیاتور را برای نگارگری ایرانی نیز بکار بردند.

تصاویری که در حوزه فرهنگ اسلامی، به خصوص در سده های پانزدهم، شانزدهم، نهم و دهم هجری به دست نگارگران ایرانی آفریده شده اند، به سبب خصوصیات معنایی، صوری و فنی شان از سایر آثار تصویری مربوط به فرهنگ های دیگر متمایزند.

نگارگری ایرانی تفاوتی اساسی و ذاتی با نقاشی طبیعتگرانه اروپایی داشت و نیز در اصول فلسفی و معیارها و قواعد زیبا شناختی با هنر تصویری خاور دور و هنر متفاوت بود.

همچنین، با آنکه به غلط برآن نام مینیاتور نهاده اند، جز در مورد کوچکی اندازه و برخی ظرافتهای فنی، با مینیاتور اروپایی قرون وسطی قرابتی نداشت.

نگارگری ایرانی در بنیاد فلسفی و زیبا شناختی با مینیاتورهای چین و ژاپن و از نگاه فنی با مینیاتور های چین و ژاپن و اروپا جدایی دارد و تنها از دید اندازه و کوچکی با آن ها نزدیکی دارد.

هنر نگارگری ایرانی از سده (چهاردهم میلادی ، هشتم هجری) تا (سده هفدهم میلادی، یازدهم هجری ) شکوفایی نمایان داشت ولی نقش و نگارهای بجا مانده، از دوران پیش ار اسلام تا زمان حمله مغولان و همچنین کارهای دیوار نگاری، پرده نگاری، قلمدان نگاری ودیگر هنرهای کمتر شناخته شده از نقاشی ایرانی بشمار می آیند.

واژه نگاری برابر با کشیدن نقش، نقاشی و صورتگری آمده است.

واژه نگاری ایرانی بطور کلی به چند شیوه نقاشی ایران در دوره های گوناگون تاریخی گفته می شود

هنر نگارگری جدید هسته سنتی دارد و نگارگران می کوشند تا با روشهای تازه تنوعی در آن پدید آورند مانند نقاشی از چهره های زیباتر و ایرانی تر نسبت به گذشته حرکات اغراق آمیز در پیکرهای انسانی و حیوانی ، فضا های خیالی و رویایی، جامعه های پر چین و شکن و ...

نقاشی ایرانی همواره در طول تاریخ در برابر فرهنگ ها و هنرهای شرقی و غربی وارداتی ایستادگی کرد و با اقتباس از هنر آنها، دست به ابداعات تازه ای زد. و به جای تقلید و تکرار، آنها را در خود حل کرد، به همین دلیل با وجود تمام فراز و نشیب ها در تهجمات فرهنگی هنری در تاریخ ایران از سر گذرانده، همواره یک پیوستگی در تمام دوره های نقاشی ایران وجود دارد.

تذهیب از ذهب به معنای طلا گرفته شده و به معنای طلا کاری است. در ایران به معنای قلمگیری های ظریف و نقوش گیاهی و هندسی، ایجاد عمق نمایی های حسی بدون بکارگیری از پرسپکتیو محض ، بطوریکه همه عناصر تناسب و اندازه های شان را در فضا نسبت به یکدیگر بطور تجربی حفظ می کنند.

 

عمده ترین تمرین های نگارگری ایرانی:

الف. ویژگی های بینشی:

نگارگری ایرانی یا خود صوفی و عارف بود و یا زمینه فکری اش، از طریق الفت با شعر و ادب فارسی، به حکمت کهن ایرانی و عرفان اسلامی پیوسته بود.

عرفا در تبیین سلسه مراتب وجود به عوالم سه گانه ی معقول، محسوس و مثالی معتقد بودند.

آنان عالم معقول را جایگاه روح و عالم محسوس را عالم ماده می دانستند.

عالم مثال میان دو عالم معقول و محسوس قرار گرفته است، واقعیت مادی ندارد و صور برزخی – بازتابی از بهشت و دوزخ – در آن ظاهر می شوند.

این صور را معلقه می نامیدند، زیرا بستر مادی معنی ندارند و لطیف و اثیری هستند.

بر اساس این معرفت، نگارگری ایرانی هرگز در پی بازنمایی طبیعت نبود، بلکه می کوشید اصل و جوهر صور طبیعی و طرح متجلی در باطن خویش را به تصویر در آورد.

بدین سان در نگاره او نه زمان و نه مکان معنی مجسم می شود، نه نمودی از کمیت های فیزیکی بروز می کند و نه قوانین رویت جهان واقعی کاربرد دارد.

کوه، درخت، آدم و پرنده او نیز بیشتر صور نوعی { آرکیتیپ } هستند تا شکل های تقلید شده از طبیعت ( حتی واقعگرایانه چون کمال الدین بهزاد)

واقعیت را از طریق نشانه بیان می کنند، به سخن دیگر، اینان روش های مفهومی و نه روش بصری را در واقعگرایی خود به کار میگیرند.

ب- ویژگی های مضمونی:

نگارگری ایرانی با ادبیات فارسی پیوندی تنگاتنگ داشت، نه فقط ذهن نقاشی با ذهن شاهر یگانه بود، بلکه نگارگر کار مایه ی خود را، عمدتا از منظمومه های حماسی و غنایی بر می گرفت.

داستان های که او به تصویر می کشید، ریشه در اساطیر و تاریخ کهن داشتند. اشخاص از خصلتهای ناب بشری برخوردار بودند، رویدادها در دنیای خیال و افسانه ها رخ می نمودند. به سخن دیگر، آن خاطره قومی، آرمان معنوی و روح فرهنگی زنده ای که به شعر فردوسی ، نظامی ، سعدی ، حافظ و جامی را غنی می ساخت، در تصویر نگارگری ایرانی به زبان خط و رنگ بیان می شد. با این حال ، کار او را نمی توان دقیقا از نوع نقاشی روایی دانست.

زیرا تصویگر از شرح وقایع خوداری می کرد وفقط به جوهر و عصاره مضمونی داستان می پرداخت.صور خیال در شعر فارسی و نقاشی ایرانی بر هم منطبق بودند.

شاعر شب را به لاجورد، خورشید را به سپر زرین، روز را به یاقوت زرد، رخ را به ماه ، قد را به سرو، لب را به غنجه و جز اینها تشبیه می کرد، و نقاش نیز می کوشید معادل تصویری این زبان استعاری را بیابد و به کار برد. نگارگران به تدریج فهرستی از نقشمایه های قراردادی بر پایه مضمون های ادبیات حماسی و غنایی گرد آوردند و آن را با مختصر تغییراتی طی سالها به کار گرفتند.

پ. ویزگی های ساختاری:

روش های هنری نگارگری ایرانی، اساسا مغایر با ناتورئالیسم بود.

نگارگران ایرانی، بر پایه سنتهای تصویری پیش از اسلام و با بهره گیری از نقاشی چینی، به نظام زیبایی شناختی منسجمی دست یافتند که اصول و قواعد خاص خود را داشت.

مهمترین اصل در این نظام، اصل فضاسازی معنوی بر ای تجسم عالم مثالی است که آن را می توان «فضای چند ساحتی» نامید.

زیرا هر بخش آن حاوی رویدادی خاص و غالبا مستقل است.

این فضا فضای سه بعدی کاذب نیست. یعنی از قواعد پرسپکتیو و دید تک نقطه ای پیروی نمی کند و مکان های متصل به یکدیگر و پشت سر هم را از جلو به عقب نشان نمی دهدبلکه ساختاری است متشکل از تراز ها {پلان ها} های پیوسته یا نا پیوسته، از پایین به بالا و به اطراف گسترش می یابند.

نموداری است از مجموعه نماهایی که همزمان از روبرو از بالا دیده شده اند. با این حال فضای دو بعدی ساده نیست و گاه تا حدی عمیق و سه بعدی به نظر می آیند.

نه حاوی بخش های خالی است و همچون نقاشی چینی و نه کانونهای موکدی دارد ( همچون نقاشی اروپایی). نوری بدون سایه- طیفی از رنگهای پاک و درخشان- عناصر متشکله آن را در وضوح و صراحتی کامل جلوه گر می سازد. تجمع و تفرق عناصرنوعی حرکت بصری را در این فضا ی غیر طبیعی پدید می آورند. ولی پویایی اجزا، در نهایت به ایستایی متعادل در کل فضا می انجامد.

چنین کیفیتی نه فقط از تدابیر انتظام خط ها و رنگ ها ، بلکه همچنین به مدار روشهای هندسی ساختمان تصویر و قواعد ترکیب بندی مدور و مارپیچی حاصل می شود.

اصل مهم دیگر در نظام زیبایی شناختی نگارگری ایرانی، اصل ارتباط درونی تصویر و متن است و خط عامل اساسی این پیوند به شمار می آید. خط نوشته و تصویر چون شبکه ای موزون و منجسم از خطها به نظر می آید بنابراین، مجموعه نوشته و تصویر چون شبکه ای موزون و منسجم و از خط ها به نظر می آید « در بهترین نگاره ها اندازه، تعداد و محل قرارگیری ستون ها و سط های جدا شده ی متن به طور دقیق محاسبه شده اند.»

نگارگری ایرانی همچون رگشناسی توانا، از امکانات تزئینی و بیانی رنگ به بهترین نحو بهره می گیرد.

او سطوح رنگی تخت را برای حصول نهایت هماهنگی کنار هم می نشاند. در رنگبندی او هیچ رنگی به سبب کمیت و کیفیتش، جلوه رنگ دیگر را زایل نمی کند.

نگارگری ایرانی غالبا، طلایی، نقره ای، لاجوردی، رنگ های شکسته و نیز خاکستری های فاصله دار را در سطح های وسیع و رنگ های پر مایه و درخشنده را در سطح های کوچک و نقش های ریز به کار می برد. ولی علاوه بر انتخاب و جاگذاری رنگ های هماهنگ، به عامل ریتم نیز در رنگبندی خود اهمیتی اساسی می دهد. ریتم رنگ ها بر ریتم خط ها و نقوش اثر می گذارد و آن را تعدیل و تقویت می کنند. بدین سان قطعات رنگ های سرد و گرم، خاص و شکسته، تیره و روشن در شبکه ی موزون خطی به هم بتفته می شوند، و در کل چون منظومه ای زیبا و شادی انگیز جلوه می نمایید.

ت. ویژگی های کارکردی:

نگاگری ایرانی گونه ای مصور به شمار می آید، ولی به اعتبار ویژگی های بینشی، مضمونی و ساختاری و نیز در ارتباط با خصوصیت های فرهنگی، ذوقی و فردی سفارش دهندگان، با انواع دیگر مصور سازی در جهان متفاوت است. نگارگری ایرانی، عمدتا تحت حمایت شاهان و امیران، امکان فعالیت پیدا می کرد، و هنر او از دسترس همگان به دور بود، او در کارگاه های درباری در کنار صنعتگران و هنرمندان با تخصصهای دیگر به کار تصویرگری و کتاب آرایی می پرداخت.

به سبب شیوه زندگی و تحت تاثیر محیط فرهنگی و نظام هنرآموزی آن روزگار، او خود را موظف به حفظ سنتها می دانست.

اگرچه ممکن بود به بالاترین مدارج استادی و مهارت برسد، هیچ گاه تواضع، ممارست دائمی و احساس مسئولیت شغلی خود را از دست نمی داد، با آنکه در بسیاری از عدم توجه آزرده می شد.

هنر درنگارگری در مجموعه ای به صورت کتاب یا مرقع مجال بروز می یافت و می بایست مقبول طبع سفارش دهنده افتد.بنابراین می کوشید خلاقیت تصویری اش را با آراستگی و پرداخت پروسواس درآمیزد. عرصه عمل او مستقل و وسیع نبود. ولی در همین محدوده هم قدرت تخیل و چیره دستی خود را در حد کمال به نمایش می گذاشت.

به همین خاطر نگارگری ایرانی خصلتی صنعتگرانه ، زمینی و فاخر یافت.

ث. ویزگی فنی:

در نگارگری ایرانی، هنر با نوعی صناعت ظریف و بغرنج آمیخته است. نگارگر، غالبا از سنین کودکی و نوجوانی زیر نظر استاد به کارآموزی می پرداخت و اصول و قواعد کار را مرحله به مرحله و با تمرین های پیاپی می آموخت او از همان آغاز به گونه ای پرورش می یافت که ابزار و مواد را به درستی بشناسد و نیکو به کار برد.

آموختن طراز ساخت قلم موی باریک، ساییدن رنگریزه ها، زرکوبی، لاجورد شویی، مهره کاری کاغذ، و همچنین یادگیری فن اجرای بیرنگ تا قلم گیری، رنگامیزی با رنگهای جسمی و پرداختکاری از مقدمات ورود به جرگه مصوران و مذهبان بود.

درک کیفیت مواد و شناخت رموزکار، او را به صناعتگری چیره دست بدل می کرد.

اما علاوه براین به سبب تمرکز حواس از مشق های مکرر، از خلوص رفتار و روحیه ای منضبط و کمال طلب برخوردار میشد.

کمال استادی نگارگر در قدرت ریزه کاری شگفت انگیزی جلوه می نمود که حاصل یک عمر ممارست و کار عبادت گونه او بود، شاید در هیچ نمومه دیگری از دستافریده تصویری بشر چنین ظرافتی را در ساخت و پرداخت نقوش کاشی و قالی، گلها، درختان و سنگها، زره وزین و برگ نتوان یافت.